توضیحات
مامان شیر آب وان را باز میکند و تئو را صدا میزند: «عزیزم! وقت حمومه!» اما تئو میگوید: «صبر کن، دارم بازی میکنم!» تئو نمیخواهد برود حمام و میزند زیر گریه.
برای کوچولوی قصهی ما، حمام کردن توی وان بزرگ اولش ترسناک است. اما وقتی مامان اسباببازیهای او را توی آب میگذارد و چشمهای او را با عینک شنا میپوشاند، حمام کردن مثل بازی میشود.
مجموعهای از قصههای الهام گرفته از زندگی واقعی که کوچولوها را سرگرم میکند و شاید بتواند ترغیبشان کند کمتر نه بگویند!