موریس میکِلوایت و پیراهن نارنگی
موریس پسر کوچکی است که عاشق خیالپردازی است. او رویای ماجراجوییهای فضایی را در سر میپروراند و نقاشیهای زیبا میکشد و با صدای بلند در زنگ دورهمی آوا
موریس پسر کوچکی است که عاشق خیالپردازی است. او رویای ماجراجوییهای فضایی را در سر میپروراند و نقاشیهای زیبا میکشد و با صدای بلند در زنگ دورهمی آواز میخواند. امّا بیشتر از هر چیزی عاشق لباسهای تئاتری مدرسهاش است. اوعاشق پوشیدن پیراهن نارنگی است. ولی بچههای دیگر درکش نمیکنند. آنها میگویند پیراهنها به درد دخترها میخورند. و موریس را به سفینهی فضاییای که چند تا ازهمکلاسیهایش دارند میسازند، راه نمیدهند. آنها میگویند فضانوردان پیراهن نمیپوشند. یک روز که موریس خیلی احساس تنهایی میکند و از کنایههای همکلاسیهایش حسابی کلافه است، مادرش به او اجازه میدهد تا مدرسه نرود و در خانه بماند. آن روز موریس درمورد فیلها میخواند، یک پازل را میچیند و خواب یک ماجراجویی فضایی شگفتانگیز را با گربهاش مو میبیند. او با الهام از رویای خود صحنهی باورنکردنیای را که دیده نقاشی میکند و آن را با خود به مدرسه میبرد. سفینهی فضایی خودش را میسازد، نقاشیاش را جلوی ورودی آن آویزان میکند و دو نفر از همکلاسیهای خود را به یک ماجراجویی فضایی میبرد.