قصه‌ی آشپز و پریان

ویلیام در سرزمین جادویی پریان خیلی احساس تعلق نمی‌کند. او بیشتر ترجیح می‌دهد گلابی جمع کند تا اینکه دنبال شاهدخت‌ها برود و پاستای نیوکی برایش مهم‌تر ا

توضیحات

ویلیام در سرزمین جادویی پریان خیلی احساس تعلق نمی‌کند. او بیشتر ترجیح می‌دهد گلابی جمع کند تا اینکه دنبال شاهدخت‌ها برود و پاستای نیوکی برایش مهم‌تر از شوالیه بودن است…
وقتی که تصادفاً با سفارش غذایی برخورد می‌کند که مقصدش مرکز افسانه‌های پریان است (یک کدو تنبل، چند تا سیب و چند دانه لوبیا)، تصمیم می‌گیرد پیازداغ اوضاع را زیاد کند و آن محتویات اندک را با هم قاطی کند و غذاهای خوشمزه بپزد. اما همان‌طور که احتمالاً حدس زده‌اید، نامادری بدجنس سفیدبرفی اصلاً نمی‌خواهد سیب جادویی‌اش ریزریز و با کارامل پخته شود!
این کتاب بامزه یک افسانه‌ی پریان خوشمزه برایتان آماده کرده به همرا شوخی‌هایی که هر سلیقه‌ای را راضی می‌کند.